سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : قاسم صرافان
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : غزل

قـرار بـود بـیـایـی کـبــوتـرش بـاشـی            دوبـاره آیــنـه‌ای در بـرابـرش بـاشـی

نه این‌که پر بکشی و به شهر او نرسی            مـیـان راه، پـرسـتـوی پـرپـرش باشی


مدینه، شهر غریبی برای فاطمه‌‌هاست            نخواست گم شده،‌ چون قبر مادرش باشی

به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را            چو دیـد، آمـده‌ای سـایـۀ سـرش بـاشی

اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد            که تا همیشه، تو یـاس معطرش باشی

خـدا، تو را به دل تـشنۀ زمین بخـشید            که تا بهـار بـیـایـد، تو کـوثـرش باشی

که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد            که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی

کـرامـتـت، هـمه را یـاد او مـی‌انـدازد            به تو چقدر می‌آید، که خواهرش باشی

رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست            نـشـد رسـولِ سـلام پـیـمـبـرش بـاشـی

خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب            گـواه رنـج نـفـس‌هـای آخـرش بـاشـی

نخواست باز امامی، کنار خواهر خود            نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی

نقد و بررسی